داییم چهار سال از من بزرگتره خیلی باهم صمیمیم یعنی اکثر رازهاشو من بلدم😁دوس دخدرشم میشناسم.حالا دیشب اومده ناراحت و پکر میگه دوس دخترم دلخوره میگم چکارش کردی میگه رفته بودیم بیرون داشتیم در مورد یه موضوعی حرف میزدیم دختره دراومد گفت حالا مگه من میخوام بمیرم اخه؟گفت اینو که گفت ناخوداگاه یه زیرگوشی زدمش گفتم این حرفو نزن از مرگ خودت حرف نزن..میگه زودم عذرخواهی کردم ولی دختره ناراحت شد گفت چرا زدی ..میگه اصلا حرف مردنشو که زد دستم ناخوداگاه رفت بالا خودمم از کار خودم تعجب کردم..حالا دختره باهاش قهره🤣🤣🤣