امروز از عصبانیت فقط داشتم گریه میکردم دلم میخواست هرچی میاد دم دستم رو خورد کنم
هوا انقدر گرمه که علاوه بر اسپلیت پنکه هم میزنم (برای اتاق کوچیک)
تمام پس انداز مون برای یه موضوع مهم رفت و اوضاع کار بابام خوابیده و کلا کل دارایی مون درحال حاضر ۵۰۰ هزار تومنه
همین الان که تو خرج خودمونم موندیم همه دوستام از همه جهت حمله کردن بهم که بیا بریم کافه رستوران
شهرمون اصلااا امن نیست پات رو از درب کوچه بذاری بیرون پسرا بهت حمله میکنن یا متلک میپرونن یا میخوان بلا سرت بیارن
فامیلای پولدار با استوری های غذا انچنانی و وسیله های گرون شون سوراخ سوراخ مون کردن
دیگه واقعا از همه جهت دارم منفجر میشم
نمیدونم واقعا چیکار کنم هرچی هم دعا کردم اصلا جواب نداد حتی نذر هم کردم...