ن بحث داشتیم کلا یه مدته ازبعد عید اصلا خیلی زندگیم داغون شد سر هرچیزی قهرو بحث و دعوا واینا بعدش چندروز قبل اینکه بگو برو خونه ی بابات ک من هردوسه هفته یبار میام ،بلز بحث داشتیم بعدداشتیم اوکی میشدیم خودش،گفت برو خیالم راحت باشه اونجا سرو صدا نیست بعدش صبحش گفت دیگه نیا
توام پروفایل بزار هر کسی لیاقت پدر شدن نداره شاید اسم پدرو یدک بکشه اما دلیل نمیشه پدر بشه پدر حرمت داره
به‌جهنم توهم‌کوتاه‌نیا چقد این مرده رو مخه
بخدا هرچندوقت یبار مامانش پرش میکنه زنداداشت خرج نمیکنه پول جمع کنه فلانه شماهم جمع کنید جمع کنید چرا میوه میخری چرا فلانو زیادمیخورید اینومیندازه جون من زندگیمو ازهم میپاشونه بعد یه مدته انقدحساس شده پیرم کرده ازبس سر هرچیزی گیر میده وحشتناک شده البته کلا ازاول تند خوبود بدتر شده بود جفتمون ازهم زده شده بودیم
بنظر من یه سری مهارتا یاد لگیرین میتونزد زندگیتونو درست کنید
مشاور و غیره
میدونی بحث زیادی و اینکع مدام حرف خانواده رو پیش بکشید ادما میبرن یجا، بااینکه حتی حق با تو هم باشه
هردو تون حق دارین و خسته شدین هردو
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
