خانما در هفته ی قبل ۳بار خاهرم با بچه هاش آمدن خونمون
دفعه اول شربت و میوه گذاشتم جلوشون
دفعه دوم نزدیک ظهر آمدن من ماکارونی و سالاد درست کردم عصرم میوه خوردن و رفتند
دفعه سوم هم باز عصر آمد ک تعارف کردم شام بمونه بعد موندن و شوهرش آمد ک قیمه گذاشتم
بعد دیروز عصر منو بچه هام رفتیم خونش .تو گرما چایی آورد با خربزه
بعد من چیزی نگفتم پیش خودم فکر کردم شاید نداره چیزی
بعد دخترم آب خاست
رفت از در یخچال آب بیاره
گفت بهم ک ی عالمه میوه و جعبه شیرینی اونجا بوده
چرا برا ما نیکرد
مگه من سر گنج نشستم
ب بچه هاش اون همه عزت گذاشتم بعد اون زورش آمد ی شربت یا شیرینی بیاره
خیلی عصبانیم