خونواده ام از من دورن و شهر دیگه ای زندگی میکنند. خونواده شوهرمم یک خونه خالی توی اون شهر دارن و وقتی با شوهرم میرم سفر، مرتب زنگ میزنن که ببینن ما توی خونشون هستیم یا خونه مادر و پدرم هستیم.
مادر و پدرم سنی ازشون گذشته و حوصله سرو صدای بچه و نوه ندارن و من یا میرم خونه خالی مادرشوهرم یا میرم خونه خواهرم.
از اینکه زنگ بزنه و بدونه ما کجا هستیم ناراحت نمیشم از این ناراحتم که فکر میکنه خونواده ام میخوان پسرش بدزدن.خیلی حساس میشه انگار مثلا پسرش میخواد برای پدر و مادر من کاری بکنه یا فکر میکنه پسرش رو صاحب شدن یا یک همچین فکرایی میکنه. در حالیکه ما فوقش سالی دو بار میریم.
و خونواده من توی این مدت ۱۰ سال حتی خونه منو ندیدن چون بنده خداها مریض هستن.
اینبار تنهایی میرم با بچه هام. اینطوری راحت میرم خونه خواهرم و کسی نیست مرتب زنگ بزنه و بپرسه الان کجام