امشب رفت... همین چندساعت پیش برای همیشه
منتظرش بودم از سرکار بیاد یه دوست دارم ساده بهم بگه و بخابم
ولی وقتی بعد از 5-6ساعت پیاممو خوند چیزی گفت که منو یه شبه پیر کرد
گفت نمیخامت خسته شدم همینقدر راحت
منی که قلبم براتو مبزد چرا باید اینو بشنوم
منی که نگران بودم از سرکار میای گشنه نباشی شبا با دوساعت التماس مامانمو راضی میکردم که میرم خونه دوستم و برات غذا میاوردم
منی که ساعت هاا منتطر بودم پیاممو جواب بدی و معمولا جوابات یا باشه بود یا اوکی یا حوصله ندارم
تو همیشه بداخلاق بودی، همیشه بیحوصله،منم همیشه عاشق بودم
همیشه صبر میکردم، حتی وقتی باهام سرد بودی
همیشه خودمو مقصر میدونستم
همیشه خودمو قانع میکردم که نه حتما خستس سرش شلوغه داره زحمت میکشه
لعنت به من که فکر کردم یه روز تو هم منو مثل خودم میخوای
لعنت به من که یه دوست دارم خشک و خالی از تو ذوق زده ام میکرد
حتی نمیتونم گریه کنم
یهجوری خشکم. یهجوری تموم شدم انگار...
توی احمق هیچوقت نفهمیدی چقد میخامت
فقط میخام این شب مسخره صبح شه خدا ازت نگذره!