من شوهرم شهر دیگه کار میکنه و شهر خودمون خونه داریم، از اول ازدواجمون زندگی مشترکی ندیدیم ، فقط شوهرم در ماه چند روز میاد خونه سر میزنه و میره
بهترین وسایل زندگی ، بهترین ماشین، بهترین خونه زیر دستمه اما هیچ ارزشی نداره چون همیشه تنهام
الانم بچه دار شدم بخاطر تنهایی کلا پاشدم اومدم موندم خونه مامانم ، اینجاهم هزارتا منت رو سرمه، امکانات بچم همه مونده خونه خودم، آخه این زندگی چه ارزشی داره، خودم تنهام همیشه محبتی نمیبینم، بچم تنهاس که هیچ ، وسایل و لباساش همه در به داغون شده، یه سری خونه مامانم پخش و پلا شده یه سری جا مونده خونه خودم
خیلی اعصابم خرده، خونه خودمم نمیتونم بفروشم چون فعلا تو قسط و قرضیم، بدم اجاره و برم شهر شوهرم هم آواره میشم و مستاجری ....وسایلام هم باورکنید اغراق نمیکتم ۲ تا تریلی میشه آخه چجور اون همه وسایلو کول کنم ببرم شهر دیگه مستاجری!خودشم شهر غریب و خیلی دور
تازه اونجا برم ، باید خونه نشین بشم و گوشه گیر و سرکارم نرم چون کسی نیس بچه امو نگه داره 🥲
شما میگی چیکار کنم؟