هنوز عقدیم
بعد دخترخالش آش پخته بود از ابن محل ب اون محل از این خونه ب اون خونه اآش برده بود
قرار بود منو عصری ببره لباس مشکی بگیرم
گفت کجاها میخای بری چندتا ادرس دادم گفت اووو من نمیتومم اینقدر تو شهر بچرخم
گفتم برا بقیه میتونی؟
انشالله داغت مرگت بشینه رو دل مادرت
بعدم پیاده شدم اومدم خونمون
برا اولین بار گفتم از ته دلم وافعا داره اذیتم میکمه
برا همه وفت داره جز من