شروع می کنه از خانوادم بدوبیراه گفتن اینا اینن علن بلن
بنظرتون برم تنها خونه رو بچینم قیدشو بزنم
برم تو خونه به خودمو زندگیم برسم اگر اومد حتی التماسمم کرد نگاهشم نکنم
بلاخره یه روز سر عقل میاد اون روز من نگاهش
م نکنم
بشین زندگیتو بکن
هر جا باشی همینه
وضعت از من مجرد سن بالا بدتر نیست
کاش من جای تو بودم تو این وضعیت وخوب می دونی کتک بخوری فحش به پدر مرده بدن خانوادتو تحقیر کنن همش نوکر خانوادشه کاری داشته باشی بگه حال ندارم ولی دربست نوکر خواهرومادرشه خانوادشم فحشت بدن تا بخواهی حرف بزنی بگه گوه خوردی به مادر من گفتی بیاد بزنتت چی می گی ها هنوز دردو به چشم ندیدی
باورت می شه یه وقتایی کار می کنم زیر دلم درد می کنه عرق می ریزم براشون مهم نیست بقران خواهرش میره می خوابه تو اتاق
جفت مونم عین همیم شاید من بدتر
0ون همه ی این بدرفتاری هایی که گفتیو من از هم خون و جیگر خودم دارم میبینم
باز شوهر و خانواده‌ش از خون خودت نیستن انتظاری ازشون نمیره
در کل نجات پیدا میکنی نترس
یه کم مدیریت اوضاع یاد بگیر کتابای روانشناسی رابطه بخون
بعد چن سال بچه ت بزرگ میشه طرفتو میگیره
شوهرتم کرک و پرش میریزه
طلاق برای خانم خانه دار بدون استقلال مالی توصیه نمیشه
یا استقلال پیدا کن و جدا شو
یا تو ذهنت به درک واصل شون کن و تحمل کن تا اوضاع بهتز بشه که میشه ناامید نباش
خیلی ناراحت شدم برات معلومه آدم دلسوزی بی زبونی هستی
من فکر می کنم کسی مثل من نیست من جلو خانوادم وایستادم زنش شدم شوهرمو دوست داشتم تو خونه هزار بار کتک می خوردم هر کاری کردم بهش برسم وقتی رسیدم اوایل همه چی خوب بود عاشق هم بودیم تا اومدیم خونه مادرش اون روشو نشون داد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
