بچه ها من کلا آدم رودربایستی داری هستیم 
یعنی یه جاهایی برای اینکه کسی ناراحت نشه خودمم رو تو معذوریت قرار میدم
بعد ۲ سال زندگی مشترک 
و سفر رفتن
به این نتیجه رسیدم اخلاق و روحیاتم به سفر دونفره بیشتر میخوره و دوست دارم
منو و مامانم مثل خیلی از مادر دخترا تویه سری مسائل باهم اختلاف نظر داریم که دوبار که رفتیم سفر پیش اومد و یکم دلخور شدم و متأسفانه اخلاق بدی که دارم هم حساسم هم عذاب وجدان میگیرم و مسئله برام بزرگ میشه 
ترجیح من اینه سفر کوتاه باهم بریم غیر مستقیم به مامانمم گفتم
ولی حقیقتا روم نشد بهش مستقیم بگم گفتم حتما ناراحت میشه یا شاید درک نکنه منظورم چیه
خب چند روز پیش میگفت که یه سفر بریم که برای ما جور نشد و بعدش اوضاع اینطوری شد
تا هفته آینده برای آخر هفته ما میخوایم بریم شهرستان 
ته دلم راست میگم بهتون نه جایی تنگ میشه نه اصلا ممکنه اختلاف بوجود بیاد فقط دوست دارم خودمون بریم
اصلا هر وقت اسم سفر میاد من به جای خوشحالی ناراحت میشم میگم الان چیکار کنم نه میتونم بگم نه میتونم نگمممکنه ناراحت بشم
با خواهرم سری قبل مشورت کردم مجرده و کوچکتر از منه 
اخلاق عذاب وجدان منو میدونه میگه خواهر تا کی میخوای برای کسی زندگی کنی چیزی که چارچوب تو هست رو انجام بده به کسی ضرر نمیرسونی هر کی ناراحت شد مشکل خودشه 
ولی نمیتونم خودمو قانع کنم
الان هفته آینده موقعش شد باید بگم
نمیشه نگفت ولی میگم تعارف هم نکنم زشته نمیدونم چه کنم گرفتار شدم شوهرم میگه بگو مشکلی نداره 
اصلا خداروشکر با خانواده ام خوبه 
فقط میترسم باز بینمون ناراحتی پیش بیاد آرامش بهم بخوره