من بچه سوم ناخواسته شد...تو این مدت خودم بسختی باهاش کنار اومدم.. واقعا نمی‌کشم شوهرم بی حوصله و عصبیه.همش میگه میخواستی جلوگیری قوی داشته باشی.من بچهام هفت و چهارساله هستن واقعا از دستشون کم اوردم خیلی ذیوونم کردن عصبیم کردن از نظر روحی و تنش های ک بهم وارد میشه خیلی خودم قوی نشون دادم ک سقط نکنن ولی واقعا داره تنش ها بین بچه ها و شوهرم بیشتر میشه.احساس ضعف میکنم انگار همه بار مسولیتشون با منه.فقط مالی شوهرم ساپورت می کنه ن عاطفی نه روحی روانی منو تو تنگنا گذاشته ...دلم مبخاد ذیکه سقط کنم تو یازده هفتم خستم انگار داره فشار روحی روم بیشتر میشه.میترسم اللن با قرص سقط کنم.نمیپدونم چیکار کنم😭
استغفرالله قاتلی مگ
دلت میاد اون بچه زندس،تنهاامیدش،تویی
اون بچه الان روح داره وقتی قلبش میزنه یعنی روح وارو بدنش شده
قاتل بچه خودت میخای باشی
۱۱هفته ک دیگه قلبش تشکیل شده...!!!
وا شوهرت میگه میخواستی سفت و سخت جلوگیری کنی😐عجبا
گلم هفتت زیاده گناه داره اون طفل معصوم
متاسفانه مجبورم بهت بگم آهش دامن زندگیتو میگیره
دیگه کاریه که شده ان شالله پاقدمش خوبه
شیطان که داره ناامیدت میکنه رو لعن کن
باور کن پشیمون میشی
یه روز اون دنیا نشونت میدن که همین بچه اضافه (از نظر خودت) چقد میتونسته عصای دستت باشه و تو پسش زدی حسرتش برات میمونه
بهاش سخته ولی لذتش شیرینه
دستای کوچولوش رو چند ماه دیگه که نگاه کنی میگی خوب کردم نگهش داشتم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
