واقعا بعضی وقتها میمونم
نمیدونم چجوری براش جبران کنم
شایدم چون خیلی خودم بهش میرسم اینجوریه
امروز از سفر برمیگشتم خونمون ولی اون میخواست بمونه
انقدر گریه کرده نرو دلم میگیره
خیلی وقتا از زندگی و تنبلی شوهرم خسته ام
تنها چیزی که اجازه میده قوی تر بمونم اینه که مادر شوهرم از مادرم مهربون تر و پشتیبان تره
من سر کار میرم دخترمو رو چشمش نگه میداره
مامانم میگه خیلی خوشبینی .واقعا اینحوریه؟