دوستان ببینید چند نفرو در نظر بگیرید با هم دوستن
یکی از اونا دایی من باشه
بعد یکی از اون دوستا میاد خواستگاری من و من خواستگارامو به خاطرش رد میکنم اخر بعد یه مدت میگه تو مثل خواهرمی و من به اصرار خانوادم اومدم و من اینارو به داییم نگفتم
از اون طرف یکی دیگه از این دوستا پسره خوبیه که داییم گفت حیف این دوتا با هم دوستن وگرنه معرفی میکردم
منم زبونم قفل کرد نتونستم بگم چه ربطی داره ۱۰۰ نفر میرن خواستگاری بلاخره یکیش جور میشه
بعد اون پسر به من نارو زد یکی دیگه رو پیدا کرد زد زیر همه چیز .
حالا نمیدونم چطور بگم که به دوسست بگو من دوست دارم باهاش اشنا شم چون پسر خوب و کاری و سربه زیریه
دوستان با بابام خیلی خوبن میخوام به بابام بگم باهاش حرف بزنه اما با بابام راحت نیستم اصلا دلهره میگیرم خجالت میکشم بهش بگم چه ربطی داره بگو بیاد روم نمیشه چیکار کنم روم بشه؟