من و پارتنرم همشهری هستیم قصدمونم ازدواج بود، بخاطر ی سری از شرایط ک این اواخر پیش اومده همین جنگ اینا رفته تهران، چون ایشون پلیسن
از وقتی رفته تهران رفتارش ب کل عوض شده با همدیگه خیلی سرد شدیم ، من میدونم خیلی کار داره و واقعا سرش شلوغه بخاطر همین اصلا بهش گیر نمیدم
ولی خودمم اذیت میشم اصلا بهم پیام نمیده ، فقط اوایل ک جوگیر شده بود ک دلش تنگ شده بود هی پیام میداد ولی چن روزیه هم باهام سرده هم پیام نمیده بعد طلبکارم هست میگه تو اصلا سراغمو نمیگیری ، نمیگی زنده م یا مردم
ولی من هم پیام میدم هم زنگ میزنم ، چون میگم احتمالا خودش تایم نداره بهم پیام بده ، جالب اینجاست گاهی اوقات جواب زنگامو نمیده جواب پیامم دیر میده ، پس میشینه برام دکلمه میگه ک تو اصلا عاشقم نیستی تو دوسم نداری و چ میدونم دلت برام تنگ نمیشه ....
ولی منم سعی میکنم غرورمو خیلی خورد نکنم دم ب دیقه سراغش نمیرم و اویزونش نیستم ، واقعا نمیدونم چیکار کنم ایشونم اضافه کنم خیلی مغروره سعی میکنه زیاد احساساتشو بروز نده ، ولی وقتی میبینه من سرد شدم مثل تو فیلم و رمانا میگه ولی من دوست دارم ، میخوامت🤣
خدایی وقتی با ی پلیس میخواین برین تو رابطه قبلش قشنگ فکر کنین واقعا صبر ایوب میخواد
خانما لطفاً خواهرانه کمک کنین بهترین کار چیه