تو تاپیک قبلی گفتم ولی اینجام بگم که بخاطر دعوایی که بوجود اومد و حرمت ها شکسته شد و (اینبارم با پادرمیونی پدربزرگم حل شد وگرنه حل نمیشد) دیگه نخواستیم بمونیم بعد محرم و صفر و اوضاع جنگی که رو به راه شه چون تا اونموقع هم باز دعوا پیش میومد دیگه بدتر میشد
برا همین خواستیم همینجوری بریم خونه خودمون و بریم اتلیه و کلیپ
ولی بعضی دوستام و خانوادم میگن مثل زنای بیوه میشه اینجوری💔😔
حقیقتا ناراحت میشم منم دوس داشتم عروسی بگیرم ولی قسمت نشد انگار بعدم تو جشن عقد تالار گرفته بودیم و اینا
یه حس غمگینی دارم نمیدونم برا رفتن از خونه پدریه اونم یهویی یا بخاطر دعواهای اخیر که حتی با پدرمادرمم دعوام شد... چطور فکر نکنم به این حرفا پیش اومده براتون؟؟؟