سلام دوستان ب خاطر این اتفاقات تهران مجبور شدیم بییام شهرستان و از شانس بد من همسرم همشهریمه خانه پدرشوهرم ب خانه پدرم نزدیک پدرم واسه اینکه هر شب منو ببینه شام دعوت میکنه هر شب شوهر بی لیاقتم برگشته میگه چیه چیه هر شب شام من تو راه خسته میشم واقعا اینقدر نمک نشناس منم گفتم از امشب تو خونتون دست ب سیاه سفید نمیزنم فقط بخور و بخاب تا حالش حسابی جا بییاد نمک نشناس