بابام ۱۰ روز پیش عمل کردخ من رفتم بیمارستان یکشب باهاش موندم سریع مرخصش کردن بعد منو وهمسرم افتادیم توی یک ماجرای عجیب .جلوی حقوق شوهرمو گرفتن ۱۰ روز درگیر بودیم تا بعد ۱۰ روز حل شد بعد رفتم دیدن بابام.بیمارستان اصلا بازدید نداشت بخاطر شرایط پیش امده.منو وهمسرمم انقدر ناراحته حقوق بودیم ۱۰ روز مردیم و زنده شدیم حالا همه چیزو براس از روز اول توضیح دادم امذوز گلایه میکنه چرا نیامددی بیمارستان دیدن من.داداشام تحریکش میکنن
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
خودت با محبت بهش توضیح بده بگو نگران بودم پیگیر بودم بگو گیر بودیم برا دو قرون بابا کاش تو خوب بودی حتی روم نمیشد به داداشام بگم خلاصه با به دست آوردن دلش اوکیش کن
گناه داره باهاش همدلی کن میدونم حق با شماست اما پیر هست گناه داره هر چی میگه به دل نگیر فقط با مهربو ...
داداشام از همسرم خوششون نمیاد هی مشکل درست میکنن.اونیکی داداشم بچش به دنیا امد همسرم نرفت بیمارستان.چون اخرین بار که باهم رفته لودیم بیرون همسرمو تحقیر کذد من ترسیدم بازم بکنه توی جمع.گفتم ببردش خونش ما بریم .رفت خونش ما سرماخوردیم طول کشید خوب شدیم حالا ۵ ماه میخواهیم بریم دیدنش نمیگذاره