2777
2789

پدرشوهرم یه باغ بزرگ داره پر میوه . اما خوششون نمیاد ما بریم برای خودمون بچینیم . منم هیچوقت دست نمیزنم . یه بار باردار بودم یه ظرف چیدم بعدا صدای مادرشوهرمو شنیدم که ما خودمون هنوز نخوردیم خانم اومده چیده منم میوه رو با ظرفش دم در خونه اش گذاشتم برگشتم خونه ام

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

وای چه گدا الان زینب میاد البته طرفداری می‌کنه از مادرشوهرت 

نازنین‌دلبری،ناز بکن‌تا ایتری👁️✨‹عروس‌زاگرس💍›.                       <سِر مَگو راز منی شراو شیرازِ منی❤️>

منم از اون ببعد اصلا نرفتم تو باغشون البته خودشون گاهی میفرستن دیشب مادرشوهر گفت فردا میای یکم کمک کنی بچینینیم منم گفتم باشه . بعد اومدم خونه شوهرم گفت خودت دوست نداری نرو 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز