من معنی زندگی رو با همسرم فهمیدم
خیلی بالا پایین داشت زندگیمون
اما همیشه کنارم بود
من همیشه دوست داشتم دکتری بگیرم
وقتی ازدواج کردیم من دانشجوی ارشد بودم اون دکتری
شبانه روز پای رساله دکتری من وقت میذاشت
کمکم میکرد
بچه رو نگه میداشت
روز آزمون وکالتم استرس داشتم
جملهاش هیچوقت یادم نمیره
گفت تو تلاشت رو کردی عزیزم هیچ تلاشی بدون اجر نمیمونه
از مشکلات خانوادگیم با پدرم گفتم همیشه گوش شنوا داشت
حتی یکبار هم به روی من نیاورد
لکنت داشتم خفیف ولی داشتم
هرجا توی دادگاه، محل کارم، خیابون، مهمونی لکنت میکنم اولین کسی که یادم میاره مهم نیست همسرمه
بهم میگه من عاشق همین مکثهات شدم
زندگی خوب زیاده
اینجا مشکلاتش رو میبینی چون آدمهای توی مشکلات نیاز به گوش شنوا دارن تاپیک میزنن تا سبک بشن