خودتو جاش بذار
تو بودی دل خانوادتو میشکستی؟
بعد این مواردو با سیاست بیا جلو
مظلوم نمایی کن و خودتو خیلی ناراحت نشون بده
یهو حمله نکن به شوهرت که مامانت اینو گفت دیگه حق نداری اونجا بری
خیلی ناراحتو غمگین موضوعو بهش میگی و تاکید میکنی که اصلا چنین توقعی ازشون نداشتی و دلتو شکستن و ..
اینجوری بدردنخور ترین ادم دنیام باشه
بار دوم و سوم دیگه به جواب میاد یچیزی بهشون میگه
کاش مادرتون جواب رو میداد.
باید بگید: درسته بله، زاییدن که با منِ، ولی پسر آوردن کار هرکس نیست که، اول بابد دید تو تیر طایفه و وجنات پسرتون اصلا بنبه و توانی هست که پسر بکاره، که بخواد تحویل بگیره. اصلا چیز مقوی ای از بچگیش خورده که توان پسر ساختن داسته باشه؟!
بنظرم مادر شما اشتباه کردند که بهتون گفتند. اصلا نباید خبر آورد و برد. شما الان بارداری حساسی همه چیز برات خیلی بزرگتره
الان مثلا با گفتن حرف مادرشوهرت بهت چه سودی بهشون رسیده. بعدا هم میشد سر فرصت به گوشت برسونند اگر از نگرانی بوده اما الان وقتش نبوده اصلا
خود من از اول بارداری رک به همه گفتم نظرات و حرفای بقیه رو نمیخوام بشنوم
طلاق؟ بیخیال بابا بچه داریا
خانواده شوعر خوب انگشت شمارن همه شون عوضین
توهم هرجا نشستی حتی به مامانت بگو اگر پسر شد باید برام یه سرویس طلا بخرن و گاو بکشن برا پسرم😂😂البته وایسا ببینی جنسیت چی باشه بعدم اگر میتونی جنسیتو بهشون نگو مثلا قبل از گفتن بهشون برسون که اره اگر پسر باشه باید اینکارو کنن فلان کنن بیسار کنن احتمال داره شوهرت طرف خانوادشم بگیره زیاد فکر نکن ایشالله که بچت سالم باشه بعدشم به دنیا اومد هر بار خاستن بیان دیدنش یه پارچه بکش روش بگو خوابه
اسی من ک تو ختم پدرشوهرم قشنگ مادرشوهرم پهن شستم پهن کردم توآفتاب اومدم
کار زندگیمون ول کردیم رفتیم ختم ..گفتم باباشه دیگه
خودم شوعرم دو س هفته کمک کردیم
جاری بزرگم کمک کرد اونم ولی بی زبونه
ولی جاری وسطیم همش میخورد و دوتا بچه ۳ ساله داشت تمام خونه رو پر میکردن آشغال وغذا میخریختن اصلن این جاریم نگفت حداقل بزار بچه هامو جم کنم کمک نمیخاد ..
خلاصه دیگه گفتم شوهرم بریم خونه ..مادرشوهرم ی کاری کرد ب شوهرم ک اصلن نگامم نمیکرد ..آبرو واسش نزاشتم گفتم میرم جدا میشیم ..ینی شستمش ..شوهر منمآدم ترسویی فکرد میخام جدا شم ترسید اومد دنبالم خونه بابام و اومدیم خونه اندازه ی کتاب خط نشون کشیدم واسش ..الان خودش میره میاد کاری ب منم نداره
کلن قط ارتباط کردم ..دستم نمک ندارع
مامانم بهش گفته پسر و دختر رو خدا میده. فرقی هم با هم ندارند.تو هم الان به جای این حرفها باید خوشحال باشی که یه نوه جدید داری. از تو بعیده با این سن و سال از این حرفها بزنی. تو باید الان بزرگ یه فامیل باشی که کسی به اختلاف خورد رفعش کنی. نه از این حرفهای خاله زنکی بزنی. بعدشم من الان برای تسلیت گفتن و احترام گذاشتن به شما اومدم. چطور نمیدونی که چطور باید با مهمون برخورد کنی. خلاصه خیلی مودبانه گند زده بهش جلوی همه.
بنظرم مامانت باید جوابشو میداد به توام نمیگف فعلا بخاطر شرابطت
اره. خود مامانم هم انتظارشو نداشت گیج شده بود برای همین گفت. چون من هیچی از خانواده شوهرم بهشون نگفتم که حرص نخورن. نمیدونست این مدلی هستن. جا خورده بود. ولی دید به هم ریختم خودشم خیلی ناراحت شد از کارش
مث مادرشوهر من پر روئه. منم تقریبا قطع ارتباط کردم اما خودشون اطلاع ندارن. هی زنگ میزنن چرا نمیای؟ هروقتم میرم زبون درازش فقط بلده نیش بزنه و چرت و پرت بگه. با شوهرم چندوقته سر همین موضوعات دعوا داریم. ببین فقط بیخیالی طی کن حرف باد هواس. خدا خودش جوابشونو میده. منم دیگه از شوهرم سرد شدم یذره چون از مامانش طرفداری میکنه
وا طلاق چرا! مردا همینن جای خیلیای دیگه بودی چیکار میکردی! حالا اون ی چیزی گفته شما کش نده بارداری و برای خودت ضرر داره جوش و تنش.
