امروز بیدارم کرد گفتم خوابم میاد گفت تازگیا خیلی پررو شدی شاید با یکی دیگه ای!!!بعدش رفت اشپزخونه همش غر زد خاک برسرت با این اشپزخونه چقد کثیفه فلانه گفتم سرو صدا نکن بچه ها خوابن گفت گ..ه نخور اشغال
دخترام پنج ساله و سه سالن
شوهرمم کمیکال میکشه یه نوع گل هست لای سیگار میریزن
خیلی ازش بدم اومده دلم میخواد طلاق بگیرم تحمل رفتاراشو ندارم پنیک میشم وقتی بحث میکنه
میگه ااز سرکار برگشتم تکلیفت روشن میکنم
گمشو برو از خونه بیرون اویزون....گفتم من آویزون تو معتاد نیستم بخاطر بچه ها موندم نمیدونم چیکار کنم بخدا خستم از این پسر