اومدیم خونه مادرشوهرم اینا
سه شب میشه حدودا اومدیم
قبلش خونه مامانم اینا بودیم اصرار کرد که بیاین اینحا و فلان
بعد میدونه من ساعت هفت بیدار میشم درس
یبار نگفت حداقل یچیز از تو یخچال بردار بخور صبح پا میشی
یخچال رو هم کامل خالی کرده برده وسایل هارو تو یخچال اتاق خوابشون
تو یخچال. اشپزخونه فقط گوجه رب و ابلیمو و ابغوره است😕😂بعد میخوابن تا ساعت سه
الان شوهرم بیدار شده میگه هیچی نخوردی میگم نه رفته برام خوراکی خریده میگه اینارو بذار تو کیفت صبح ها بلند شدی بخور ولی مامان اینا نبینن ناراحت میشن🙄
بیچاره مامان من صبح میره سرکار ساعت پنج صبح میشینه نفری سه تا لقمه مختلف اماده میکنه شیر میریزه تو لیوان میذاره تو سینی تو یخچال چایی دم میکنه میوه میذاره تو ظرف شیرینی و خوراکی میریزه تو ظرف
میره سرکار