یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
منکه همون موقع بعد عقد فهمیدم از مجردیم هم تنهاتر شدم یعنی بعد یه مدت که گذشت. همش واسه فرار از تنهایی مجردی ازدواج کردم که کاش با تنهاییم خوشحال بودم به جایه اینکه ازش فرار کنم
الان میفهمم که (یار خوب تمام ماجراست)واقعا هم تمام ماجراستنمیدونم ؛شاید هم بخاطر محدود شدنم اینطوری ...
آهان شما انتظار دارید با همه ارتباط بگیرید و همسرتون این اجازه رو نمیده بخاطر همین احساس بدبختی میکنید؟
عجب
اگر از من بپرسن قشنگترین واژهای ای که یاد گرفتی چیه؟میگم پذیرش...پذیرفتن شرایط با تمام سختی هاش،پذیرفتن آدما با تمام نقص هاشون، پذیرفتن این که مشکلات هست ولی باید ادامه داد، پذیرفتن اینکه گاهی اشتباه میکنم ،پذیرفتن اینکه من کامل نیستم، پذیرفتن تموم فقدان هااا، پذیرفتن تمام از دست دادن ها 🌱 شکست خوردن هااا ،رها شدن هااا داشتن پذیرش یعنی پایان دادن تمام دعواها و اختلاف ها 🤍پایان حال بد وجنگ و اعصاب و شروع آرامش....بپذیرید بچهها همه چیز رو بپذیرید و رها کنید...اگر کسی دوستون نداره ،اگر کسی ارتباطش رو باهاتون کم میکنه اگر کسی ازتون متنفره اگر کسی ازتون دور میشه اگر زندگی اونطور که میخواستین پیش نمیره هیچی جز پذیرش و گذشتن نشون نمیده...چقدر بالغ هستید 🌻یه عدد نومزد دارم که تمام منه:)💚 جان من است او 🤭درخواست دوستی به هیچ عنوان ندید و قبول نمیکنم باتچکر 💙
درشت مثل من؛منم از ترس تنهایی ازدواج کردم؛بعدش تنهاتر شدم،راه حل چیه بنظرت؟
ولی شوهر من اصلا محدود نشد خودش همیشه تو الویت خودشه تفریحش رفیقاش بیرون رفتنش اونقدرم پنهان کاری داره و منو میپیچونه سال به سال هم باهاش قهر کنم واسش مهم نیست فکر کنم فقط خودم احساس تنهایی دارم