واس امروز کلی برنامه داشتیم رایشگاه و کلاس رقص و تحویل لباس تحویل تاج و یکم خرید هرکدومم یه گوشه شهر
صبح ۱۰ قرار گذاشته بودیم ۱۲ اومد بعدشم ک تصادف کردیم و بخیر گذشت رفتیم ک وسایل بگیریم کلی راه پیاده داشتیم بهش می گفتم زود بیا واس حرص دادن مخصوصا وقت تلف می کرد لباس عروسمو پرو کردم نگاه کنه دیدم بیرون مزون وایساده با گوشی حرف میزنه یه جا خواستیم آدرس بپرسیم باز گوشیش زنگ خورد شروع کرد به حرف زدن منم خودم رفتم آدرس بپرسم یه پسره تیکه هم انداخت متوجه نشد
من از سرصبح تا 8:3]فقط یه صبحانه خوردم ک دیرمون نشه گقتم ناهار نریم خودش وقتی ارایشگاه بودم کیک آبمیوه اینا خورده منم ک هیچ بهش میگم من یه قنددهنم نزاشتم دیرمون نشه تو هم همش وقت تلف کنی آخرشم انداخت گردن من ک من از صبح هرجا گفتی اومدم دیگه چیکار کنم
واقعا دیگ کلافه شدم اونقدر گریه کردم چشام میسوزه شما باشین چیکار می کنین
