2777
2789

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

نمی‌دونم ولی فکر میکنم انگار اونایی که توی خونه پدری زندگی خوبی داشتن تروماهای کمتری دارن این باعث م ...



بله دقیقا همینطوره

انگار بدبختی کلا بدبختی رو جذب میکنه

می دانم که روزهای خوبی در راه است

توی درس و تحصیل موفق بودم البته بگم با خون، 

گوشت و پوست خودم تاوان قبولیمو دادم. پدرم نه هزینه مسکن رو میداد نه خوراک و پوشاک، محبت بماند. 

درحد استعدادی که خدا بهم داده و میتونستم باشم نیستم شاید ۲۰ درصد از کل استعدادام شکوفا شده چون مبتلا به تامین ۳ نیاز اصلی بودم از بچگی و باعث شد مه مغزی بگیرم، با کمترین محبت توی جامعه به وجد بیام، تله بی‌ارزشی و رهاشدگیم فعال بشه، مهر طلب بشم و…

و اینکه قناعت بیش از حد توی رفتارم برای دوست و پارتنر داشته باشم که همین شأن منو خییییییلی تنزل داد و باعث شد بقیه هم منو دست کم بگیرن 

با این حال شاید از ۷۰ ۸۰ درصد دخترای جامعه جلوتر باشم.

۱.اگه میتونی حتما روانشناس برو و درمان شو که مثل پدرت رو جذب نکنی

۲.با ادمای سالم رفت و آمد کن و ببین چه انتخاب و توقعی دارن که کلاه سرت نره و حداقل به واسطه یه الگو بفهمی رفتار درست باهات چیه

۳.عزت نفست رو ده برابر تقویت کن که گرفتار گرگ جامعه نشی

۴. خودت رو از ته دل دوست داشته باش و برای داشتن چیزی قربانی نشو و باج هم نده 

۵.تا میتونی مستقل و دورشو ازشون و با افراد سالم جایگزینشون کن افرادی که همینجوری هم قبولت دارن و احترامت رو نگه میدارن و بهت ارزش میدن 

نیازهای مالی رو تا جایی که تونست تامین کرد... وای امان از اخلاقش! کتک زدناش ، تحقیر کردناش،  هی زد تو سرمون که بی عرضه اید بی لیاقتید. انقد ازش میترسیم که اصلا جرئت نداریم حرف بزنیم باهاش .نه محبتی نه عشقی ... یه آدم مستبد و کنترل گر که حرف حرف خودش باشه . خیلی میترسیدم که با یکی مثل بابام ازواج کنم. تا اینکه یه خواستگار از طریق یکی از آشنا ها پیدا شد از آمریکا.  و خیلی هم مُصر بود . ولی بابام حتی اجازه نداد زنگ بزنن صحبت کنن . گفت نه! دخترمو ببر مملکت کفر بی دین و ایمون بشه . حتی نپرسید نظر من چیه . اونجا بود که فهمیدم قراره واسه همه چیزم تصمیمی بگیره که خودش میخواد . نذاشت دانشگاه برم میگفت مسیر خطرناکه ، دختر پسر قاطی ان!!!!! دخترم خراب میشه . منم اموزشگاه نزدیک خونمون شروع کردم زبان درس دادن . شماره کارت خودشو داد صاحبکارم و حقوقم رو تا دو سال واسه خودش کاااامل برداشت . بعد دو سال رفتم کارت خودمو دادم و بعد اینکه افزایش حقوق گرفتم دیگه نصف حقوقمو بدون اینکه بفهمه براش میریزم. نصف دیگه رو هی طلا خریدم پس انداز کردم و شیش ماهه دارم میرم تراپیست و برنامه ام اینه کلا از ایران برم . تراپیستم گفت همیشه بچه ها یکی رو شبیه پدر مادرشون انتخاب میکنن شبیه اونی که بیشتر ازش آسیب دیدن . تحت درمانم ولی دلم خیلی از پدرم خونه. کاش یه روز بتونم ببخشمش. کاش بتونم برم دانشگاه.  کاش روم بشه و بتونم عاشق بشم . کاش یه روز افسار کامل زندگیمو دست بگیرم.  

نیازهای مالی رو تا جایی که تونست تامین کرد... وای امان از اخلاقش! کتک زدناش ، تحقیر کردناش، هی زد ت ...

الهی عزیزم ❤️ می‌دونم شرایط خیلی سختیه ولی انشالله خدا کمکت کنه موفق باشی همیشه 

اگه کسی بهت ماهیگیری یاد داد توی رودخونه ی اون ماهی نگیر 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز