سلام
بچه ها 6 ساله تو این خانواده ام دیگه واقعا نمیدونم چه راهی رو باید برم هرچقدر هم توی اینترنت میزنم راهکارهاش به دردم نمیخوره
چیزی از این خانواده که اذیتم میکنه اینه مثلا من فردا برم خونه اشون توقع داره خودش میره سرکار میاد من خونه رو قشنگ مرتب کرده باشم م غذا هم درست کرده باشم اگه انجام ندم ناراحت میشه. و اینکه دوست دار زندگی من نیست خیلی اتفاقی صحبت هاشو با همسرم شنیدم یعنی همسرم تازه رسید خونه و مادرشون فک میکردن من نیستم از من بد میگه و شاید باور نکنین یکی از ناراحتی هاش این بود چرا زنت گفته آب بیار و تو براش آوردی. چرا دستمال کثیفش رو تو انداختی بیرون.. این در حالتی بود که من شب کار بودم و حتی از خستگی آب برای خودم بیارم
به خانواده ام هم توهین کرد و گفت زنت اینقدر تنبل شده چرا بچه نمیاره میخوای ارث برسه به پدر زن و برادر زنت
بچه ها من هرکار بلد بودم برای این خانواده کردم از کمک مالی و جونی از مهمونی گرفتن از کمک توی کارای خونه از احترام واقعا دیگه خسته شدم
نمیتونم قطع رابطه کنم چون همسرم تک فرزنده و پدرش فوت شده دلم میگیره بخوام همسرمو از تنها فرد خانواده اش که مادرش هست جدا کنم
بگید راه حل درست چیه