خواهرم تو ۴۰ سالگی ازدواج کرده سه ساله… شوهرش یه نفهم به تمام معناست هم پرروعه هم بدبینه احساس میکنه مریضه به پدر و مادرم بی احترامی کرده چندین بار… خواهرمم میگه چیکار کنم طلاق خوب نیستش نمیخوام طلاق بگیرم همش میگه نه با من بد نیستش بی احترامی هم کرده کرده دیگه میگه بابامم روی خوش بهش نشون نمیده… مامانم همش ناراحته گریه میکنه میگه دخترم بدبخت شده این کار رو نکردن اون کار رو نکردن مادر پسره اینطثری بود چرا ما جواب مثبت دادیم بهشون یه وضعی شده عین مریضا همش اینا رو میگه گریه میکنه خواهرمم میگه اعصابای منو خورد کرده دیروز زنگ زدم به مادرم میگم زندگی خودشه به ما چه داریم راه درست نشون میدیم قبول نمیکنه خواهرم…میگم سه ماهه هرروز بحث و ناراحتی و جدل داریم همش داری خودخوریمیکنی یا برو طلاق دخترت رو بگیر یا چیزی نگو بشین سر جات… انقدر گریه کرد مادرم گفت ۴۰ سال شبا نخوابیدم مادری کردم براش خواهرت بگه مادرم زندگیمو داره میریزه بهم میگم خب چیکار کنیم اینطثری نمیشه شوهر و مادر خواهرم داره کیف میکنن سرزندگیشونن عین خیالشونم نیست بد تو داری همش گریه میکنی خود خوری میکنی اعصابای هممونو خورد کردی… خواهرمم زیاد گناه داره خواهر شده موم دست شوهرش هرچی بگه هرکاری کنه بگه آبم نخور نمیخوره😭😭😭 نمیدونم چیکار کنم هم ناراحتمبرای خواهرمم همم مادرم نمیدونم چیکار کنم به خدا شوهرش یه نمیزاره بیاد خونه مادرم بعد خواهرم میگهزندگیمو میریزید بهم😭😭😭
من اصلا کشش و تحمل ندارم نمیدونم چی بگم چیکار کنم این وسط زنگ میزنن اعصابای منو خورد میکنن دوتاشونم عزیزامن موندم وسطشون دلم پر میزنه برای ناراحتیاشون😭😭😭
خدایا قربونت برم نگذار هیچ آرزویی آرزو بمونه آرزوی همه رو برآورده کن میدونم که میتونی و منتظرم که این کاررو بکنی میدونی تو دلم چیا میگذره🙏🙏
مادرتو ببر روانشناس، چهل سال چرا نخوابیده؟! مادر من کپی مادرته، تا یه اتفاق نیفتاده جگرتو خون میکنه وقتیم بیفته یه جور دیگه خون میکنه، همه چیو بزرگ میکنه. خواهرت بچه نیست شاید میخاد زندگیشو با همین خوب و بدی حفظ کنه حداقل شما مشکلاتشو بیشتر نکنین
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
دیگه به مادرت باید بقبولونی اونا اینجوری خوشن خودتو اذیت نکن اول زندگیشونه یکم کلشون داغه ازاین ادا اطوارا درمیارن یمدت که برای هم تکراری شدن عادی میشه و میاد پیشت وقتی هم میاد اینجا بد شوهرو خونوادشو نگو دیگه بد یا خوب باید همدیگرو تحمل کنن یکم برو پارکی باشگاهی اگه اهل نمازو مسحدو روضس بگو اینحاها برو هم ثواب داره هم کمکت میکنه اعصابت بهتر بشه
رفتارای مادرت رو اعصابه ! حق داره خواهرت نیاد سر بزنه!بهش بگو: مادر اون ۴۰ سالشه حق داره برا زندگیش تصمیم بگیره ، لابد دلش با شوهرش خوشه، تو چرا اینقدر انرژی منفی میدی و نفوس بد برای زندگیشون میزنی !به جای اینکارا بشین براشون دعای خیر و عاقبت به خیری و خوشبختی کن که تاثیر مثبت رو زندگیشون بذاره
خواهرت داره زندگیشو میکنه و راضی بنظرم..مشکل فقط اینه شوهرش نمیذاره بیاد خونه باباش..درست میشه..گیر ...
شوهرش یه جوریه همش گیر میده چرا این جهاز رو نیاوردی اونو نیاوردی یا چرا داییت اینو گفت بابات اینو گفت خواهرم مریض شدنی ولش میکنه میره بعد چند روز پیداش میشه مادرش یه زن مغروره به تمام معناست ولی خواهرم قبول نمیکنه که این شرایط تحمل بعد چند سال سخت تره… حق میدم به مادرم ولی میگم تا یه جایی فقط خواهرمو راهنمایی کن راه و روش رو بهش نشون بده دیگه ۲۴ ساعته رو مغزش عین مته راه نرو که چرا اینو گفت اونو گفت این کارو کرد تو چرا جوابشو ندادی🫣🫣🫣
خدایا قربونت برم نگذار هیچ آرزویی آرزو بمونه آرزوی همه رو برآورده کن میدونم که میتونی و منتظرم که این کاررو بکنی میدونی تو دلم چیا میگذره🙏🙏