من تو پروسه جدایی هستم۱۲سال زندگی کردیم هم روزا خوب داشتیم هم بد،هم پشت و پناه هم بودیم هم رو مخ هم،ولی در کل زندگیمون خوب بود مخصوصا از سال دوم با کمک پدرم و کار کردن جفتمون خونه خریدیم به اسم من بعد دقیقا هفتاد درصد پول خونه رو بابام گذاشت اون زمان با کمک هم ماشین خریدیم جفتمون اون خریدنی من کمک کردم منم خریدنی اون کتمان نمیکنم چون آقا بود درآمدش بیشتر بود اون منو بیشتر حمایت کرد سر ماشین،بعد من با مس انداز کامل خودم یه زمین کوچولو تو شمال خریدم ایشون هم از اول زندگی کنار پدرم شغل پدرم رو یاد گرفت مغازه زد باقی پس انداز ایشونم شد اضافه کردن جنس به مغازه....
خب چرا عذاب وجدان داری
بعد تو اوج رفاه و خوشیمون بارها میگف باب میل من نیستی به هم هیچ ربطی نداریم منم تو این مرحله دلبسته شدید زندگیمون بودم سعی می‌کردم کم و کسری رفتارم رو چه تو رابطه جنسی چه رفتاری رفع کنم،که متوجه شدم آقا خیانت میکنه
خوب بود عین من تماس پس اندازت دسش بود ن راه پس داشتی ن پیش؟؟؟؟؟عذاب وجدان چی
رسما داغون شدم وقتی خیانت رو متوجه شدم...ایشون ولی خیلی راحت تو این مرحله منو ترک کرده رفته و پیشنهادش اینه۵۰میلیون میدم اونم بخاطر مشکل نازایی که تو زندگی واست ایجاد شد بعد مهریه رو ببخش طلاقت بدم
ولی بچه ها من میدونم اون درآمدی که داره صدقه سر منه شاید ده برابر درآمد من هست الان،باورتون نمیشه انگار بهش حق میدم میگم خب زحمت میکشه پول درمیاره ولی واسه خودم همش عذاب وجدان دارم که ماشین و خونه رو اون کمکم کرد...
عذاب وجدان نداشته باش اون بازم ماشين وخونه بدست میاره شمام برو دنبال زندگیت خدا روشکر وابسته نیستی چه روحی چه اقتصادی
چقدر همسر لیاقت داشتن شما رو نداره
چقدر شما مهربون هستی واهل زندگی
فقط میگم خدالعنت کنه همجنس خودمون رو که زندگی شما رو خراب کرده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
