خانما ما خونه گرفتیم
بعد این مدت خیلی خیلی سرمون شلوغ بود
بعد من روز اثاث کشی
یا مثلاً جمع کردن اثاث هام کلا حتی روم نشد به خواهر خودم درخواست بدم برای کمک
دوستم اینقدر بهم زنگ زد مثلا بهش گفتم بیاد کمکم برای جمع کردن دو نفری جمع کردیم ( کلا دوست ندارم برای کسی زحمت درست کنم )
بعد روزی هم که خواستم بچینم
شوهرم هی گفت به خواهرم بگو بیاد کمک
گفتم بابا به خدا اون باید زنگ بزنه که
آقا کاری چیزی دارید
بیام نه من بهش سربار زنگ بزنم بیا کمک نمیشه که
بعد میگه نه تو باید زنگ میزدی امروز اثاث میچینم بیا
خدا شاهد حتی به خواهرم نگفتم مامانم بهش گفته بود
اونم پا شد اومد