من یبار دلم به شدت برای کسی تنگ شده بود،خواب دیدم تو جایی ام که اول فکر کردم مسجده و بعدا دیدم انگار خونه ی خودمه،بزرگ و با سبک معماری سنتی ایرانی😍خیلی قشنگ بود اون فردی رو هم که دلتنگش بودم اونجا دیدم ولی متوجه شدم اون منو نمی بینه،از پشت بغلش کردم وبوسیدمش❤️
خیلی حس خوبی داشت...
خوابارو جدی نمیگیرم
یه بار خیلی بابت موضوعی دعا میکردم و ناامید اشک می‌ریختم خواب دیدم یه پیامک برام اومد چرا به خدا توکل نمیکنی؟ بعد از اون خواب آروم شدم
یه شب تلویزیون داشت حرم امام رضا را نشون میداد منم گریه ام گرفت شدید گفتم امام رضا چرا منو دعوت نمیکنی بیام
چرا من نمی طلبی که بیام
شب که خوابیدم
دیدم رفت حرم امام رضا و یه آقا خوش قد بالا داره ازم پذایری میکنه
من یه بار خواب دیدم که رفتم حضرت زهرا رو زیارت کردم دیدن این خواب خیلی سعادت میخواد منم اونموقع یه بچه فوق العاده پاک بودم😅
خواب دیدم رفتم خانه خدا و با آب زمزم خودمو میشستم
من یه شب خواب دیدم یه اقایی صورتش نورانی بود اصلا مشخص نبود اومد پیشم گفت تو گناهی نداری فقط یه کار رو دیگه انجام نده.بعد تو همون خواب بهم گفت من امام زمانم
من یه بار خواب دیدم توی حیاط خونمون دو تا درخت سیب قرمز سبز شده بلند و تنومند
داشتم میگفتم این درخته مال منه <یه درخت سرسبز بود خیلی سبز ولی هنوز سیب نداده بود>
و اون درخته مال داداشمه <اینم خیلی سرسبز بود ولی بهش سیبای قرمز وصل بود>
یک ماه بعد برادرم نمره رتبه کنکورش اومد و رشته مورد علاقش قبول شد
منم یه چیزی بود که خیلی براش تلاش کرده بودم و فکر نمیکردم بشه برام شد
