بعد از این اتفاق ک افتاد ن میذاره اسنپ بگیرم ن میذاره تنها برم جایی الان کار دارم بازار حاضر شدم ک برم ی کاری براش تو مغازه پیش اومده میگه صبر کن تا کارم تموم بشه خودم بیام ببرمت وایسم هرجا کار داشتی برسونمت و خودم بیارمت. یعنی کلا همراهم باشه
خب من میخوام برم خرید هزار تا مغازه ممکنه برم سر بزنم اعصابمو داغون کرده چیکار کنم
خوبه که.مشخصه دوستت داره
بگذار بازار باهات بیا خودش خسته میشه
بگو جامعه مرد رو می دره
خیالت جمع خودتم حق نداری جایی بری باهم میمونیم خونه
کپک میزنیم عشق میکنیم
آخه اینجوری نمیشه تا کی قراره اینجور باشه؟
چون دوست داره نگرانته
درست میگه عزبزم جامعه خرابه
شوهرت می‌ترسه
ولی خب غیرمنطقیه از کار و زندگی افتادن
والا ما داخل دستشویی پارک شهرمون یه جسد پیدا شد اصلا نترسیدم حالا طرف تهران کشته شده همه شهرهای دیگه هم ترس دارن بیخیال
ببخشید ولی از یه طرف درست میگه از یه طرف هم غیر منطقیه....ولی اگه میخوای الان که شبه بری،صبر کن با خودش برو
اووووه پس دیگه من دختر مجرد با اندکی بر و رو ساعت 7 8 شب تو زمستون میفتادم تو جاده چی؟
منم حالا خداییش ترسیدم الان
ولی الان یادم میفته چه جاهایی تنهایی رفتم و چه ساعت‌هایی و با چه کسایی مو به تنم سیخ میشه 🫠🫠🫠🫠🫠
عین شوهره من حتی اسنپم نمیزاره بگیرم
