رو مبل دراز کشیده بودم برای خودم داشتم تو تاپیکا میچرخیدم که دخترم با یه سینی پر کیک فنجونی اومد :))))

یه لحظه کوپ کردم
وای اینقدر خندیدم از این خلاقیت دخترم که حد نداره
دلدرد شدم از بس خندیدم
دیدم رفته سر کابینت سینی برداشته فنجونا رو هم چیده بعد کیک یزدی ها رو کاغذشونو کنده گذاشته سر فنجونا

زبل دقیقا حساب کرده چه فنجونی برداره که کیک یزدیا درست اندازه در فنجون باشه

وای خدا دقیقا مثل کیک فنجونی وانیلی(که رنگش روشنه و پودر کاکائو نداره) شده بود
سینی رو اورده میگه مامان کیک فنجونیم حاضر شد بیا
