2777
2789

از رو حماقت دل یکی رو شکستم و گفته هرگز نمی بخشمت .اون هیچ بدی به من نکرده بود من تحت تأثیر حرفای یکی دیگه قرار گرفتم و اینو از خودم دلخور کردم .

الان شب و روز ندارم دارم داغون میشم از عذاب وجدان   کسی هست مث من باشه ؟

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اره شده

نبخشه بدرک 

فقط حرف اون ملاک نیس که خدا هس میبینه بهش بدی نکردم

کاربری پنجممه:)اگه بدونی خدا چه نقشه ای برات کشیده قند تو دلت اب میشه همه این روزای سخت جبران میشه قشنگ ترینم صبور بمون

همینجا همین اللن میگم هیچوقت اون زن رو نمیبخشم . هیچوقت . 😭😭😭😭 یه خانمی پارسال به من یک دروغ بزرگ گفت که کل آیندمو ممکنه تغییر بده ، ممکن هم نه قطعا کل آیندم خراب میشه . آنروز صبح فهمیدم دروغ گفته و منم الان کاری از دستم بر نمیاد 😭😭😭خدا از اون آدم دروغگو نگذره و الان هم داره انگار میکنه و میگه من نگفتم اینارو

حلالیت بطلبید

بیا ای دل بگوییم از بهاران🌱بهاران موسم گل فصل باران🌱فراگیرد جهان را شور و غوغا🌱تو گویی باده میجوشد ز مینا🌱بغرد ناگهان ابرسیاهی🌱ببارد بر بساط مرغ و ماهی🌱روانتر آبها درجویباران🌱دوان تر بادها در کوهساران🌱بهاران شاهکار روزگار است🌱کجا مثل بهاران شاهکار است🌱

منم مث تو خدا بخیر کنه

چه حسی داری ؟من اصلا آروم و قرار ندارم .من تو فامیل وجهه خوبی داشتم الان همه به دید دیگه نگام میکنن.من واقعا تحت تاثیر یکی قرار گرفتم که با اون طرف مشکل داشت و حرفایی درموردش بهم میزد که ازش متنفر میشدم 

بله شده نبخشیده کارمای کارمم پس دادم تمام

تاپیک مهاجرت رو خواهم زد. تاپیک آخرین شبی که روی تخت توی خونه کنار پدر مادرم میخوابم رو خواهم زد. تاپیک خداحافظی از ایران و مردمش رو خواهم زد. تاپیک جمع کردن چمدونم رو خواهم زد.   ‌‌‌‌                   فراموش نکن که به آزادی فکر کردی فراموش نکن که نفس هات به شمار افتاد فراموش نکن که امیدوار بودی که ناامیدشدی فراموش نکن که زخم عمیق برداشتی فراموش نکن فراموش نکن. مامان اگه صبح رفتم شب بر نگشتم جسدم تو بیابون پیدا شد نترس روی سنگ قبرم بزنیا بنویس تا آخرین لحظه جنگید مامان اگه هیچ وقت نتونستم از ایران برم هرکس داشت مهاجرت میکرد بهش زعفرون و پسته بده ببره با خودش. مامان کاش بیشتر مراقبم بودیا مامان تو امضام دارم برات مینویسم بگم تو اون شب رو تجربه میکنی که بدون من برمیگردی خونه و شب بدون من میخوابی و من فقط از اصفهان خارج نشدما من ایرانو ترک کردم. مامان دیگه شب زنگ نمیزنی بگی بیا خونه بابا منتظره دیر وقته بیا خونه سفره آمادست. مامانی برای تو نوشتم ولی نه فقط تو برای هرکس که میخونه امضام اون نمیدونه با نوشتن این امضا چقدر اشک ریختم و تصور کردم ولی نوشتمش و در آخر خانم امینی بخواب که ما بیداریم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792