از یکی خیلی خوشم میاد پسر خالمه اما ناتنی، فقط هروقت میرم خونه خالم میتونم ببینمش با مامانش میاد خونه خالم اونم مطمئنم از من خوشش میاد اما ما خیلی کم میریم خونه خالم الان یه هفته پیشش بودم الان اومدم خونه خیلی دلم براش تنگه اصلا باهم حرفم نمیزنیم فقط نگاه کردن اونم مخفیانه(بابام حساسه) نمیتونم بهش بگم بابام منو میکشه چیکار کنم؟
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت