مثلا بلند میشد میرفت خونه همسایه های دوره جوانی و بچگیش یا خونه اقوام خیلی دور ک ده سال یکبار با هم رابطه ای نداشتند
و اونجا هم همینجوری میرفت یکساعت دستشویی
و حموم
و لباساش رو هی میشست
.......
وضع مالیشون خدایی همیشه خوب بود
ولی چه فابده داشت دیگه
سر آب و وسواس مثل گداها شده