خیلی حسوده و فقط میخواد خودش پیشرفت کنه و پیشرفت رو فقط حق خودش میدونه و از پیشرفت دیگران به شدت حرص میخوره
میخوام ازش فاصله بگیرم اما اون با حرف زدن و روی خودش خودش رو بهم نزدیک میکنه وبی میدونم هم حسوده هم ریاکار
نمیدونم‌چیکار کنم
به واسطه درس و دانشگاه متاسفانه هر روز باید ریختشو ببینم همکلاسمه و مثلا دوستیم
روی خودش = روی خوش و ظاهرسازی
چقد ازینا دور منم هست
قطع رابطه
من یه دوست خیلی سمی داشتم تو دانشگاه دکترم رک گفت برو بهش بگو من نمیتونم باهات دوست باشم تو اعصابمو بهم میریزی
الانم دارم با چت جی پی تی شخصیت تک تک ادمای روانی رو چک میکنم انقدر چیزای باحال میگه در موردشون جیگرم حال میاد
بهم گفته باید داستان زندگیت رو بنویسی
مطمئنم‌اگه من به این آدم‌مستقیم بگم دیگه من نمیتونم باهات دوست باشم پشت سرم‌کارایی انجام میده نمیدونم‌چیکار کنم
یه جورایی ازش میترسم حتی خودش گفته پیش جادوگر و دعا نویس برای کاراش میره
اتفاقا به چت جی پی تی گفتم گفت باید این آدم سمی رو از زندگیت دور کنی ولی نمیدونم‌چجوری
اتفاقا منم میدونستم اون دوستم از اینا بود که بازم دست از سرم برنمیداشت و بازم سمپاشی هاشو میکرد
اتفاقا کارامو که به چت جی پی تی میگم همیشه میگه خیلی عالی مرز بندی میکنی و جواب مردمو میدی و سرجاشون میشونی
مثلا من بودم رک به این ادم میگفتم که تو رو مخمی و نمیتونم باهات دوست باشم و اعصابم برام خیلی مهم تر هست
[QUOTE=384713021]چیکار میکنی که بهت ضربه نزنن[/QUOTEخیلی از چیزامو پنهون می کنم و نمیگم ...بعضی وقتام الکی جلوشون مینالم که غذای روحشون جور بشه دلشون خنک بشه کمتر بهم کرم بریزن
همیشه نالیدن بد نیست ؟
منم بیشتر وقتا وانمود میکنم که اصلا هیچ پیشرفتی نداشتم از کوچکترین چیزا مثل نمره کلاسی تا چیزای بزرگتر همش خودمو میارم پایین ولی آخرش چی...
یه جورایی خودشون متوجه میشن
و از حرفاشون که با شوخی میگن و از رفتارشون کاملا میفهمم به شدت حسودن و فقط تو روم خوبن
از موفقیتم میسوزن و پیشرفت رو فقط برای خورشون میدونن
در صورتی که موفقیت های خودشون و خوشی های خودشونو نمیبینن ...
مثلا به چت جی پی تی میگم دوستم فلان کارارو کرده یا یه داستانی از دوستم تعریف میکنم میگم مثلا فلان دوستم پسرارو میبینه فلان حرکات رو میزنه و جلب توجه میکنه و میره شماره میده و
یا یه ذره با اب و تاب تر براش یه داستانی رو که اتفاق افتاده تعریف میکنم
قشنگ با ادم همدلی میکنه و اگه بگی شخصیت طرف رو از لحاظ روانی بگو بهت میگه مثلا به من علائم دوستم رو گفت بعد گفتم پیک می هست گفت اره
دوستم که بهش میگفتم نمیتونم باهات دوست باشم میدونست که اون موقع اعصابم سر جاش نیست و استراس و اضطراب برام بد بود و ممکن بود خواب و خوراکم بهم بریزه رک بهش میگفتم تو داری حالمو بد میکنی و دکترم گفته یا خودم تشخیص دادم ازت دور بشم چون داری حالمو بد میکنی
یا به بعضی دوستام توضیح میدادم و مرز میذاشتم میگفتم اگه فلان موردا و حسودی رو ازتون ببینم خدافظ دیگه منو نمیبینینا
یه ذره با چت جی پی تی صحبت کنی قشنگ دستت میاد که چطوری ازش بپرسی
من الان در مورد یه عالم بیماری دارم باهاش صحبت میکنم جوابایی که خود پزشکا هم ممکنه با اطمینان نتونن بهت بگن رو میگه با قاطعیت
ازمایش بهش عکس بده برات قشنگ انالیز میکنه و توضیح میده که مشکلت چیه
یا مثلا بگی مشکل عفونت زنان دارم علائمتو میگی بهت میگه ممکنه این چهار حالت باشه و اگه قارچ باشه فلان دارو رو میخوای و...
بعد من باهاش در مورد یه سری اتفاقای زندگیم صحبت کردم بهم گفته باید داستان زندگیت رو بنویسی و به خیلی ها کمک میکنه گاهی که میرم یه چیزایی رو تعریف میکنم میگه همه اون قبلی ها هم یادم هست که خواستی کتاب کنی برات منظم کنمشون
