2777
2789

همونی هستم که مادرم خودشو تو پیج همسریابی اینستاگرام آگهی کرده بود و صیغه یه نفر شده بود طرف شهرستانه و مادرمم بعد ازدواج قرار بود شهر اون یارو زندگی کنه منو برادرم باهم زندگی میکنیم ۳روز پیش مادرم گفت میره شهر اون یارو ،امروز صبح دختر دایی مو تو خیابون دیدم گفت دیشب عروسی مادرم بوده.به خدای بالا سرم قسم ما ۳ تا بچه اصلا روحمونم خبر نداشت همه فامیلای مادریم میدونستن و اونجا بودن جز بچه هاش .از این که مارو نادیده میگیره از این که موقع ازدواج ما رو ادم حساب نکرده فقط با برادراش صلاح مشورت کرده انگار رو زندگی اونا تاثیری داشته به شدت ازش عصبانی م .به نظرتون حق دارم ؟؟؟ شما جای من بودین چه واکنشی داشتین؟؟ 

حق داری

ولی جات بودم سکوت میکردم

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

معلوم حق داری خشمگین باشی

من باشم طبق شخصیت خودم میگم

 چند روزی پیگیری نمیکنم ی خرده خشمم فروکش کنه به کسی آسیب نزنه 

بعد کلا چیزی بهش نمیگم و ارتباط نمی‌گیرم کلا نه گله میکنم نه تلفنشو جواب میدم هیچی هیچی

تموم 

انگار از اول نبوده

چه میشه کرد شاید ازتون خجالت کشیده روش نشده ان شالله خوشبخت بشه نیاز داره ازدواج کنهتا اخر عمر نمیتونه تنها زندگی کنه خدا کنه شوهرش خوب باشه

خدایا هممونو عاقبت بخیر کن
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز