رفته بودیم بیمارستان منم حالن بد بود سرم بهم وصل کردن
دراز کشیدم ..ی خانمه انگاری کارمند بودش از فرم لباسش مشخص بود 😐لنگاشو رو تخت باز کرده بود (اونم سرم رو دستش بود)داد میزد گشنمه ..کسی نیست غذا بیاره برام برگشت ب پسرتار مرد میگفت عشقم ی غذا میاری واسم کسی نیست 🤣😂😂😂😂وای
نمیدونی چ عشوه ای میومد بادکنک تو دهنشم میترکوند
تق صدا میداد باز میگفت گشنمه 🤣😂