2777
2789
عنوان

کمکم کنید😅

113 بازدید | 10 پست

این یه طرفه بود ...بعد اصلا نفهمیدم چی شد ازدواج سنتی کردم همسرم دوسم داره برام وقت میزاره و در کل خوبه 


ولی من هنوز پسرخالمو فراموش نکردم خیلی شبا از عذاب وجدان اینکه چرا من فراموشش نمیتونم بکنم تا خووود صبح اشک‌ریختم همسرم فهمید این داستانو ولی ارومم کرد گفت اشکالی نداره کمکت میکنم فراموش کنی 


اما من این حالم ادامه پیدا کرد حتی وقتی با هم رابطه داشتیم متوجه میشد من فکرم یه جای دیگست، همینا باعث شد صبرش تموم بشه و حدود سه ماه خیلی باهام سرد شد تا اینکه من خودمو جمع کردم و خیلی تلاش کردم فراموشش کنم دیگه جتی روزایی ک‌دلم میگرفت گریه هم نمی‌کردم 


ولی هنوزم شاید تو ماه یه بارم شده ذهنم مشغول میشه 


میشه کمکم کنید چ‌جوری از ریشه این داستانو تموم کنم دوست ندارم زندگیم خراب بشه 


و اینکه من تیپ و استایل و هیکل پسرخالمو میدیدم دوست داشتم .... و اینکه چون بالاخره فامیل بود بهس حس داشتم 


اما الان میخوام تموم شه همه چی 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

سلام و عرض ادب

ببخشیدا

اما تا وقتی دلت درگیر کس دیگست،نباید وارد این زندگی می‌شدی ،

بعدشم بهیچوجه نباید به همسرتون می‌گفتید،چون خیلی واضحه که عوارض خیلی بدی داره،از جمله سرد شدن و....

اما راه‌حل ،باید پیش یک روانشناس حاذق یا انسان عاقل برید و همه چی رو بهش بگید،و ازش کمک بخواید

از طرفی باید شهری که اون پسرخاله توش هست ترک کنید،

و نکته بعد اینکه،اگر عکسی یا هر چیزی ازش دارید ،بندازید،بره


🌹کاربر آقا هستم🌹چقدر ترسناکند کسانی که در هر ماجرای،ما را مقصر جلوه میدهن

سلام و عرض ادبببخشیدااما تا وقتی دلت درگیر کس دیگست،نباید وارد این زندگی می‌شدی ،بعدشم بهیچوجه نباید ...

پیش مشاور رفتم بهم کتاب معرفی کرد دمنوش ارام بخش و یکم باهام حرف زد ...

اما از نظرم راهکار خیلی خاصی نداد ...


البته که نکات دیگری هم هست،اما نه اینجا جاشه،و نه در قالب پیام قابل گفتنه

ب خودم میگم حسم من ب پسرخالم یه طرفست 

خوب چرا هی بهش فکر میکنم سعی میکنم خودم‌ قانع کنم ولی گاهی اوقات نمیتونم همه فکزمو کنترل کنم

پیش مشاور رفتم بهم کتاب معرفی کرد دمنوش ارام بخش و یکم باهام حرف زد ...اما از نظرم راهکار خیلی خاصی ...

این مشکل با دمنوش و کتاب خواندن حل نمیشه

خیلی همسر خوبی دارید که بعد فهمیدن ماجرا،بجای ترک کردنت،درکت کرد

اما همون‌جوری که خودتون گفتید بالاخره اونم انسانه،و تا یک جای میکشه

اگر این ماجرا برای همسرتون پیش میومد،واکنش شما چی بود؟

🌹کاربر آقا هستم🌹چقدر ترسناکند کسانی که در هر ماجرای،ما را مقصر جلوه میدهن

این مشکل با دمنوش و کتاب خواندن حل نمیشهخیلی همسر خوبی دارید که بعد فهمیدن ماجرا،بجای ترک کردنت،درکت ...

میدونم کارم اشتباه بوده 

ولی مادربزرگامون باعث شدن اینجوری بدونه اینکه اصلا بفهمیم چی داره میشه ازدواج کنیم و واقعا از یه ازدواج سنتی هم سنتی تر بود 

نمیگم همسرمم دوس ندارم ،ولی اصلا دوست ندارم گاهی به یه نقر دیگه فکر کنم ،چون حتی فکر کردن به یکی دیگم خیانته....

🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️یعنی همینجوری صبر کنم تا زندگیم خراب یشه

نه اتفاقا عرض کردم که باید بدنبال راه حل باشید چون اوضاع اصلا خوب نیست

قطعا باید برید پیش یک مشاور قوی(نه مشاور قبلیت)

و باید نبینیش،و به پیچ و پروفایلش سر نزنی(اگر میزنی)

باید بشدت خودت رو سرگرم فعالیت ورزشی کنی که خستت کنه،

ارتباطت رو با خدا قوی تر کن

شروع کن به حفظ قرآن،بسرعت فراموشش می‌کنی 

و...


🌹کاربر آقا هستم🌹چقدر ترسناکند کسانی که در هر ماجرای،ما را مقصر جلوه میدهن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز