مادر شوهرم اومده میگه همه جا بستس نمیتونیم واست طلا بگیریم
ن اینکه فکر کنید وضع مالیشون بده
داشتیم میرفتیم مهمونی
شوهر و پدر شوهرمم بود
یهو با ی خنده مسخره به من میگه فقط گوسفند فروشیه بازه
طلا فروشیا باز نیس منم با خنده مثل خودش گفتم بهونه نیار
ههههه
پدر شوهرم گفت واست میخرم
شوهرمم بهم گفت تو جون بخوا
حالا بعد مهمونی ک رفت خونشون زنگ زده معلومه ننش پرش کرده میگه پول ندارم بخرم
موجودیش چک کردم ۳۰۰ ملیون تو حسابش بود😕
زنیکه نزاش ی تیکه طلا واسم بخره
😒حالا فردا میاد بهم میگه دیدی نزاشتم بگیره واست