بیاید بگید من تنها نیستم
بگید ما هم اینجوری ایم و تحمل میکنیم
بگید میشه تحمل کرد میشه موند
دوتا دختر دارم یه ۵ ساله یه ۵ ماهه
شوهرم بهم محبت نمیکنه نه کلامی نه رفتاری
حتی رابطه جنسی هم بدون معاشقه داریم
مسافرت فقط باید با خانواده اون بریم
مشروب میخوره سیگار میکشه نماز و روزه هم هیچی در حالی که من یه دختر از خانواده مذهبی بودم و اون اول ازدواج گفته اهل اینا نیست و نماز روزه هم سر جاشه ولی همه رو زیرش زد
تنها حسنی که داره تا حدودی ولخرجه هفته ای یبار بیرون میبره پیتزا میخره لباس هم لازم دارم میخره کلا خسیس نیست
ولی من شاغلم و پولمو خرج زندگی میکنم ماشین وخونه خریدیم و اگه من شاغل بودم هیچ کدومو نداشتبم
من برونگرا هستم جیغ جیغ میکنم دعوا میکنم تا به خواستم برسم ولی اون کاری نمیکنه
باهام حرف نمیزنه هم کلام نمیشه هیچ وقت پایه حرف زدن باهام نبوده به شوخی یا جدی همش فحش میده فحشای ناموسی به خانوادم
منم جواب میدم ولی براش مهم نیست
الان از درون دارم دق میکنم حس بمب ساعتی رو دارم که میخواد منفجر بشه
خیلی داغونم همش میخوام بمیرم ولی از جهنم میترسم
نمیتونم جدا شم چون یه خواهر و برادر مطلقه تو خونه بابام هستن و من دیگه جدا شم مامانم میمیره
ولی ارزومه بمیرم کاش میشد بدون گناه مرد واقعا دارم خفه میشم خفه خفه خفه
هر شب گریه هر شب دعوا
بهش میگم هرسال با خانواده تو مسافرت بریم یبار با خانواده من بریم مشهد میگه نه من نمیام بهم خوش نمیگذره
میگم بغلم کن بوسم کن وقتی این کارو میکنه منت میذاره میگه ببین من چه خوبم امروز بغلت کردم
تو رو خدا یکی بیاد بگه مثل منه
دیگه طاقت ندارم