کیدرامرها بیان

sara134567

عضویت: 1402/05/01

تعداد پست: 2809

لایک کنید لطفا

1404/03/16

|

00:19

1 نفر لایک کرده اند ...

mahsa_karagi

عضویت: 1404/01/21

تعداد پست: 194

بازی هرمز

1404/03/16

|

00:19

0 نفر لایک کرده اند ...

mahsa_karagi

عضویت: 1404/01/21

تعداد پست: 194

بازی هرمز

هرمی

1404/03/16

|

00:19

0 نفر لایک کرده اند ...

هستی۳۳۵

عضویت: 1403/02/13

تعداد پست: 376

وقتی زندگی بهت نارنگی میده ؟

1404/03/16

|

00:19

0 نفر لایک کرده اند ...

mahsa_karagi

عضویت: 1404/01/21

تعداد پست: 194

افتخار

1404/03/16

|

00:20

0 نفر لایک کرده اند ...

قاتل_زنجیره_ای

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/23

تعداد پست: 3087

لایک کنید لطفا

چه ژانری دوست داری؟

خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بینایی‌ش فوق‌العاده ضعیف شده. هر چند ماه می‌بریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفته‌هامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.

1404/03/16

|

00:20

1 نفر لایک کرده اند ...

nastaram

عضویت: 1398/12/24

تعداد پست: 48511

شکوفه شب

آقای ملکه

سر آستین قرمز

روباه نه دم

زندگی برای عشق

دیدی اینا رو؟

آزادی بیان و آزادی قلم می تواند توسط یک قدرت بزرگتر از ما گرفته شود، اما آزادی اندیشه هرگز !📚🌱❤️‍🩹. دزدی مرتبا به دهكده ای ميزد، ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ، ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ. ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩﻥ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻪﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ.ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻣﯿﮕﻔﺖ:ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ. ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ، ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ....

1404/03/16

|

00:20

0 نفر لایک کرده اند ...

قاتل_زنجیره_ای

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/23

تعداد پست: 3087

افتخار

وای خیلی خوبه

پارک سونگ هون کراشمه 😌

خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بینایی‌ش فوق‌العاده ضعیف شده. هر چند ماه می‌بریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفته‌هامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.

1404/03/16

|

00:20

0 نفر لایک کرده اند ...

sara134567

عضویت: 1402/05/01

تعداد پست: 2809

چه ژانری دوست داری؟

درام عاشقانه

1404/03/16

|

00:21

0 نفر لایک کرده اند ...

قاتل_زنجیره_ای

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/23

تعداد پست: 3087

شکوفه شبآقای ملکهسر آستین قرمز روباه نه دمزندگی برای عشقدیدی اینا رو؟

نهههه هیچ‌کدومو ندیدم

اولی و آخری رو نشنیدم ولی بقیه تو واچ‌لیستم هستن

خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بینایی‌ش فوق‌العاده ضعیف شده. هر چند ماه می‌بریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفته‌هامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.

1404/03/16

|

00:21

0 نفر لایک کرده اند ...

قاتل_زنجیره_ای

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/23

تعداد پست: 3087

هرمی

ندیدم ولی تو واچ‌لیستمه

خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بینایی‌ش فوق‌العاده ضعیف شده. هر چند ماه می‌بریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفته‌هامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.

1404/03/16

|

00:22

0 نفر لایک کرده اند ...