2777
2789
عنوان

خانمهایی ک زیاد با همسرشون دعوا نمیکنن بیان لطفا

| مشاهده متن کامل بحث + 1044 بازدید | 149 پست

کلا به مرور که شناخت زیاد. بشه دیگه هردو طرف حساسیت ها دستشون میاد. ویه سری مسائل روهم بی خیال میشن وکم کم تفاهم به وجود. میاد

عشق یعنی درمیان صدهزاران مثنوی                            بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من بعد ازدواجم خیلی عوض شدم

از ۲۰روز بعد ازدواج یه شب ناگهانی حس کردم بدنم یه طوری شد و با شوهرم رفتیم بیمارستان

از اون ب بعد اصلا دیکه زندگیم نرمال نشد

سید روحانی برام قرآن باز کرد گفت چشم خوردی

شبها میپرم و گاها از شدت وحشت میدوم تو خونه

استرسی شدددددید شدم

داغونم

ریشه پشکلاتمون میدونم حالم روحیمه

خدایا دستتو بزار رو قلبم و آرومم کن بهترین آرمش ها خدااا

دو تا قطب غیر همنامیم . من شر و شیطون . شوهرم آروم و تو دار . من زود از کوره در میرم شوهرم چیزی به نام عصب نداره ... در کل خیلی باهم مچیم . بیشتر رفیقم تا زن و شوهر . هر اتفاقی هم بیوفته هیچکس جز دوتاییمون نمیتونه اون یکی رو آروم کنه

تو به تحریک فلک فتنه دوران منی . من به تصدیق نظر محو تماشای توام
دو تا قطب غیر همنامیم . من شر و شیطون . شوهرم آروم و تو دار . من زود از کوره در میرم شوهرم چیزی به ن ...

خداردشکر 

دعا کن برا منم

خدایا دستتو بزار رو قلبم و آرومم کن بهترین آرمش ها خدااا
ما سه چهارسال اول انقد با هم جنگیدیم که دیگه انرژی نداریم

به انرژی نداشتن نیست شناختتون نصبت به هم زیاد شده و وقتی نصبت به طرفت شناخت داشته باشی و دوستش داشته باشی به این نتیجه میرسی که یه سری چیزها ارزش بهم زدن آرامش زندگی رو نداره به خاطر همینه که وقتی با مخالفت رو به رو میشی ترجیج میدی بیخیال بشی تا آرامشت بهم نخوره

عشق یعنی درمیان صدهزاران مثنوی                            بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند

کینه نمیگیرم زود میگذرم البته همسرمم بشدت صبوره ولی وقتی که عصبانیه و میخواد بحث کنه من اصن کشش نمیدمو ساکت میشم چون حوصله بخث ندارم بحث زود تموم میشه توی نه سال واقعا بدون اغراق شاید دو سه بار بحث جدی داشتیم و طولانی ترین قهر در حد دو سه ساعت

ماهم اوایل ازدواج خیلی دعوا میکردیم و بحث اما کم کن دعوامون خیلی کم شد چون همو شناختیم و میدونستم که ناز کردن دوست نداره و ناز نمیکشه منم دگه قهر نمیکردم یا اصلا از خانوادش حرفی نمیزنم‌چون ناراحت میشه و دعوا میشه پس چیزی نمیگم در عوض ناراحتیم از خانوادش به برادر شوهر مجردم میگم و سبک میشم به مرور زمان با شناخت ازش و اونم با شناخت از من به هم احترام میزاریم و رعایت میکنیم و دعوایی بینمون پیش نمیاد 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز