خواهرشوهر شما که کارش زشت بوده واقعا. خودشم فقط نه. همسرشم همینطور. باید حواس هردوشون می بود نون تو خونه باشه به اندازه کافی.
حتی همسر شما هم باید عزت سر زن و بچه خودش میگذاشت تو این شرایط میرفت نون پیدا میکرد تهیه میکرد. بالاخره ساعت ده یازده مگه میشه یه مغازه پیدا نکنی نون داشته باشه.
شما حق داری بی احترامی شده به شما.
ولی از طرفی فشار مهمون راه دور هم زیاده. واقعا قابل مقایسه با مهمونی که دعوت میکنی برای وعده غذایی نیستش.
من مدتی تهران بودم و دور از فامیل. واقعا تایمی که چندروز مهمون میموند خونه اصلا اعصاب و روان من مثل همیشه نبود. آرامش نداشتم. همه ش حس استرس و سردرگمی و شلوغی داشتم. یعنی این احتمال رو هم بده که براش این مهمون داری ها سخت هست و برنامه ریزی از دستش درمیره. شما هرچی هم کمک کنی ظرف بشوری و... واقعا فشار مهمان راه دور زیاده.
الان که اومدیم شهر خودمون شوهرم خودشو میکشه که دوستای شهر دیگه مونو دعوت کنیم قبول نمیکنم. خیلی خسته شدم از اون مهمون داری ها. مهمون صبح تا شبم مهمانت باشه و بذاری برداری همین که شب میره و خونه ت ساکت میشه خستگی هات در میره. حاضرم هرروز مهمان داشته باشم ولی شب نمونه:/