2777
2789

ی هفته پیش تو خونه بحثمون شد

بابام با دست زد تو دهن مامانم

نگا کردم دیدم مامانم داره اشکاش میریزه 

آخه مامانم مریضم هست

از اون موقع تل حالا همش اون لحظه مامانم ک گریه میکرد جلو چشمه

ی هفته گذشته اما از فکرم نمیره 

خیلی سعی دارم خودمو مشغول کنم با چیزای مختلف 

ولی نمیشه ک نمیشه 

تمرکز هیچ کاری ندارم

حتی شبا بزور خوابم میبره تقریبا تا نیمه های شب بیدارم

چیکار کنم ب نظرتون

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

مگه نشنیدید میگن زن و شوهر دعوا کنند ،ابله هان باور کنند،

تو هم زود فراموش کن وگر نه خدایی نکرده مردم حرف درمیارن برات ،میگن این باور کرده پس نتیجه میگیریم،،،،،،،

امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ـ ما تجربه کردیم،کسی یار کسی نیست ـ هر مرد شتر دار،اویس قرنی نیست ـ هر شیشه گلرنگ،عقیق یمنی نیست  ـ بر مرده دلان پند مده،خویش میازار ـ زیرا که ابوجهل،مسلمان شدنی نیست ـ جایی که برادر به برادر نکند رحم ـ بیگانه برای تو برادر شدنی نیست ـ صدبار اگر دایه به طفل تو دهد شیر ـ غافل مشو ای دوست،که مادر شدنی نیست،،،،

بعدشم نیمه پر لیوان رو ببین الان شما از این ماجرا درس گرفتی که نباید عجله داشته باشی برا ازدواج باید درست رو ادامه بدی،

تو ازدواج حلوا خیرات نمیکنن

امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ـ ما تجربه کردیم،کسی یار کسی نیست ـ هر مرد شتر دار،اویس قرنی نیست ـ هر شیشه گلرنگ،عقیق یمنی نیست  ـ بر مرده دلان پند مده،خویش میازار ـ زیرا که ابوجهل،مسلمان شدنی نیست ـ جایی که برادر به برادر نکند رحم ـ بیگانه برای تو برادر شدنی نیست ـ صدبار اگر دایه به طفل تو دهد شیر ـ غافل مشو ای دوست،که مادر شدنی نیست،،،،

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز