دختر همسایه مون که
۱. روزه می گرفت ولی نماز نمی خوند و با تاپی که نصف سینه هاشون پیدا بود جلوی مردا می نشست سر سفره افطار
۲. می گفت با قطار رفته قشم و تو خود قشم از قطار پیاده شده
۳. می گفت من قرمه سبزی درست میکنم یه ربعه آماده میشه( تو زود پز هم نه ها تو قابلمه )
۴. و اینکه ادعا می کرد از وقتی دنیا اومده معده اش باد تولید نکرده یعنی ایشون در سی وچند سال زندگی اصلا ن گ و ز ی د ه.
افاضات زیاد داشت ولی این چند مورد و هیچوقت یادم نمیره