سلام من زیاد خونشون نمیرم سر خیلی از مسائلی که از اول داشتم نهایت سالی یک یا دوبار اونم مناسبتی کلا پدرشوهرم خوشش نمیاد که میرم اونجا منم چون دل خوشی ازشون ندارم شکایتی ندارم و با کمال میل نمیرم ولی مادرشوعر و خواهرشوهر کوچیکم گاهی برا دیدن بچه ها میان یعنب هفته ای یک بار
و هربارم میان تاکید میکنن اومدیم بچه هارو با داداشمون ببینیم و بازززز هم این قضیه برام مهم نبست چون منم دل تنگی براشون ندارم
بی اهمیتی بهترین رفتار
بگو منم مشتاق دیدارتون نیستم
خندیدن
ولی مادرشوهره هربار میاد با حرفاش میخواد کاری کنه من از کوره در برم مثلا میگه پسرت خوشگله به عمممممش رفته دخترت نازه به عمشششش رفته خلاصه هرچی خوبه میگه به عمش رفته
نذار زیاد بیان
بهونه بیار نیستی یا خونه مادرتی
جدی میگم
الان من باردارم
تو این ۷ ماه بارداری ک زجر کشیدم خیلی هاشون اصلا حالی نپرسیدن ازم ی زنگ نزدن بعد میدونم بچه بدنیا بیاد برا خودشیرینی میان ک میخوام نیان
که اخربن بار که اومد تصمیم گرفتم دیگه این بار جوابشو بدم داشت میگفت چقدر بچت لجبازه معلوم نبست به کی رفته منم گفتم به عممممممش دیگه🤣
قطع ارتباط😃
بگو اعوذباالله من الشیطان الرجیم
خلاصه که ناراحت شده که چرا جوابشو دادم شوهرمو خاسته که زنت اینطوری گفته
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
