2777
2789
عنوان

واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم😰

42 بازدید | 4 پست

سلام دوستان روزتون بخیر

قبلا داستان زندگیم رو تعریف کردم که بچه طلاق هستم و با پدرم زندگی میکنم و بعد فوت مامانم تازه خانواده مادری رو میبینم و آشنا شدم باهاشون

از طرفی اینا رو بابام تعریف کرده برام که 

پدربزرگم از طرف مادری(یعنی بابای مامانم)بعد از اینکه همسرش فوت میکنه میره دوباره ازدواج میکنه

از زن قبلیش دو تا بچه داشته که میشن یکی از خاله هام و یکی از دایی هام که ناتنی محسوب میشن با من

و از طرفی  ازدواج دومش هم حاصلش سه تا بچه است که میشن مامانم و خاله ام و یکی از دایی هام

از اون زمان که مامانم فوت میکنه اون دایی ناتنیم به خاطر اینکه بتونه مال و اموالش رو بگیرن(تو تقسیم ارث چون بعد اینکه مامانم فوت میکنن وارثش من میشم و اینا یک سری زمین و باغ دارن که مال باباشونه چون از طرفی همشون باباشون یکی بوده پس ارث بهشون میرسه)اینم بگم که هم مامان‌بزرگ و هم پدربزرگم فوت کردن

بعد خلاصه داشتم میگفتم که این دایی برای اینکه مال و اموالش بهش برسه ارتباطش رو با من بیشتر میکنه که از این طریق با خواهرا و برادرای ناتنیش که میشن خاله و دایی تنی من ارتباط بگیره و با خبر باشه

و از طرفی دایی ام که تنیه با من وقتی فهمیده که من با اون یکی دایی ارتباط دارم حسابی شاکی شده   بدجوری دعوا راه انداخته  با بابام که دختر تو جاسوسه و معلوم نیست چه غلطی داره میکنه و از این حرفا

بابام هم برای اینکه لجشون رو در بیاره مجبورم کرد که بهشون زنگ بزنم و بگم که باید اموالتان رو تقسیم کنید و من مال مامانم رو میخوام و این حرفا و رابطه مون  کلا شکرآب شده 

بعد من برام خواستگار اومده که پسر همکار بابام میشه و یکبار منو با بابام دیده و خوشش اومده و اومدن خواستگاری

البته خانواده و خودش شرایطم رو میدونن که من مادرم فوت شده و این حرفا

ولی مشکل اینجاست که مامانش میگه خانواده مادرت هم باید در جریان باشن

دلیل اینهمه اصرارش رو نمیدونم هی میگه اونا هم دعوت کن بزرگشون رو تو مراسماتتون رفت و آمد کنید و این حرفا

یکبار با مادرش صحبت کردم که خیلی رابطمون باهاشون اوکی نیست و محترمانه گفت که واقعا اینجوری نمیشه و من به خانواده ام(یعنی خواهر برادراش و فامیلای شوهرش)چی بگم که دختره (یعنی من)خاله دایی و فامیلای مامانش کجان و آبروریزی میشه 

راستش خیلی ناراحت شدم و با بابام در جریان گذاشتن که قضیه اینجوریه

بعد اینم بگم که ما از لحاظ مالی و جایگاهی خیلی از خانواده مادرم بالاتریم و بابام میگه که اونا اصلا پیشرفت تو رو نمی‌خوان ببینن و چشمشون شوره و اصلا خوشحال این موضوع که میخوام ازدواج کنم نمیشن

و از طرفی من چندین ساله که ندیده بودمشون و اونا به من زنگ نمیزدن و منم نمی‌شناختمشون و هر چی مراسم بوده اصلا منو دعوت نمی‌کردن به عنوان بچه خواهرشون

الان یه جوریه که من با یک پسری که قراره همسر آینده بشه برم خونشون یا حتی خانواده مامانم رو دعوت کنم 

از طرفی خانواده بابام خییییلی کم جمعیتن و ما که بخوایم مراسم بگیریم به زور شاااید ۲۵نفر بشیم ولی خانواده پسره که اومدن خواستگاریم پرجمعیت و امامتش میگه ما اینجوری قبول نمی‌کنیم 

به نظرتون چیکار کنم؟؟؟واقعا این وسطه حق با کیه؟

آیا خانواه مامانم رو دعوت کنم واقعا نمیدونم این وسطه باید چیکار کنم😪😪😪

خیلی طولانی بود عشقم ولی من تا حدودی شما رو یادمه . ببین همین اول نگو ارتباط خوبی نداریم و اینا یجورایی حس بدی میده . مثلا بگو بخاطر شرایط زندگیمون و دوری ..... خیلی ارتباط صمیمانه ای نداریم و قطعا بکی دو تا بزرگتر برای مراسمون تشریف میارن . هیچ خبری هم نبر و بیار ‌. بگو من در جریان هیچی نیستم و خیال هر دو سمت رو راحت کن . ارث هم طبق قانون به همه میرسه نیازی ب کارای پیچیده نیست

 گروهی توی ایتا هست در خصوص مشکلات چشمی مثل کلوبوم لرزش میکروفتا ......در صورت تمایل درخواست دوستی بدبد 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خیلی طولانی بود عشقم ولی من تا حدودی شما رو یادمه . ببین همین اول نگو ارتباط خوبی نداریم و اینا یجور ...

آخه مامانه پسره گیر داده که ما باید بدونیم که پسرمون با چه خانواه ای وصلت میکنه خیلی هم اصرار داره که آشنا بشه با خانواده مادرم که چجور آدمایی هستن

آخه مامانه پسره گیر داده که ما باید بدونیم که پسرمون با چه خانواه ای وصلت میکنه خیلی هم اصرار داره ک ...

حق دارن عزیزم . میگی با دایی ات خوبی که ازش بخواه قراری بذارید . قرار نبست همه رو راضی نگه داری .‌حالا اون یکی دایی ات ناراحت میشه ، باید بدونه شما قرار نبست اشتباهی کنی و خبری ببری و بیاری ‌ . باید قانعش کنی ، بسیار باید عاقلانه و با سیاست باشی و بیشتر جاها سکوت کنی 

 گروهی توی ایتا هست در خصوص مشکلات چشمی مثل کلوبوم لرزش میکروفتا ......در صورت تمایل درخواست دوستی بدبد 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز