کوچیک ترین تصمیمی که گرفته میشه سریع تو مهمونی میگه حتی میبینه که ما حساسیم دوست نداریم تا چیزی قطعی نشده بگیم بازم تکرار میکنه و با پوزخند بهمون نگاه میکنه. چیزی هم میگیم شروع میکنه داد و بیداد که من مثل شما دروغگو نیستم شما دینتون چیه و فلان:| مثلا ما میخوایم بریم جایی خواهرم نمیاد میگه نگو یا اگه پرسیدن بعد یگو سریع زنگ میزنه آره من و فلانی میایم اون نمیاد. خب یعنی چی😭😭😭 چیکار کنیم؟:(
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بابای منم بهش هیچی دیگه نمیگم گواهینامه رفتم گرفتم بعد از قبولی بهش گفتم😁 دهنش باز مونده بودوگر نه هر روز پند ها و غرای بقبه رو تحمل میکرد به همه جواب پس میدادم
بابای من 😂😂😂😂تنها نیستی تازه یه سری گفتم عمه رو نیاریم با خودمون رفت گذاشت کف دستش که دخترم میگه ...
این که خوبه من متاهلم ولی داداش تو خونه دارمگفت شنیده خاله هام به مامانمگفتن جواب تلفن دخترات نده زیاد پر رومیشن بخداوندی خدا زنگشمیزنممیگه چیکارم دارید کار دارم و قطعش میکنه بعد به داداشم میگم کارش چی بود گفت هیچی