2777
2789
عنوان

من امشب حتی ب خودکشی فکرکردم

208 بازدید | 19 پست

بچه ها لطفا بیاید بگید من چیکار باید بکنم دیگ کلافه و خسته ترینم

سه ساله ازدواج کردم

وقتی مجرد بودم مامانم اجازه نداد حتی یذره خوش باشم از وقتی یذره ادم شدم بزرگ شدم فقط توفکر این بود منو عروس کنه چرا؟چون تک دخترش بودمو ارزوها داشت برام💔هر خاستگاری میومد یرام میگفت این خوبه ردش نکن دعوا دعوا از۱۷ سالگی این برنامه زندگیم بود میخاسم اب بخورم هم ب قهر و یا شوخی یاهرچیزی میگفت شوهرکن شوهرت برات بکنه تااینکه من دیگ کم اوردم خیلی سخته چهارسال تو سرت ینفر مدام باشه و هی بگه ازدواج کن کلا من هیچ هدفی نداشتم مامانم اصلا نمیذاش ب هیچ فکرکنم حس اضافی بودن داشتم

تااینکه ۲۱سالگیم خاستگار داشتم ک پسرخوبی بود اما من همچنان قصد نداشتم ولی از بس خسته شده بودم شایدکسی درک نکنه اصلا حس میکردم واقعا ازدواج نکردم عقب افتادم از زندگی این باعث شده بود من استرس داشته باشم تااینکه هرطور بوذ ازدواج کردم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

الان سه سالهعع ازدواج کردم هنو نتونستم هضم کنم هنو حسرت خوشیا مونده تودلم

اینبار

اینبار شروع کرده چن ماههه مغزمو خورده ک همه رفیقام نوه دارن من نه!!!!!!!💔🙂

الان هرکار میکنم حرفش اینبار اینه

بچه بیار فقط برا اینکه اون احساس خوبی داشته باشه💔

همین امشب حتی شوهرم قهرکرد باهام چرا بچه نمیاریم


اونوق من چهارساله سالن دارم صب تا شب سالنم ک کم و کاستیا زندگیو جبران کنم

خیلی بده ولی توهم زیاد زوم‌نکن

برعکس خانواده من اصلا به من نمیگن خواستگار دارم یا هرچی خودم ۱۹ سالمه چند ماه دیگ ۲۰ سالم میشه اما میگن زوده و حتی ذهنتو درگیر نکن

گاها شده که پیش من خواستگاری کنن یا بیان دم خونه بفهمم اونم منو گفتن برو اتاقت یا هرچی ک تو ذهنم نمونه 

من قربانیه احساسات مادرانه شدم و هنوزم ادامه داره

من دارم دق میکنم و هیچکس منو نمیفهمه

امشب انقد حالم بده و فکر داره جرم میده فکر ب اینکه چرا خودم نباید تصمیم بگیرم چراخودم یبار یبار زندگی نکنم همش بخاطر بابا مامان همشششش؟واقعا میخاستم تموم کنم همه چیو 

الهی بمیرم به منم همینو میگن هی میگن ازدواج کن حس بدی داره خیلی حس میکنم اضافیم🫂🫂🤍

از یجا ب بعد خودت میگی بذار ازدواج کنم برم وقتی اینجا عصاب راحتی ندارم بمونم چیکار

من قربانیه احساسات مادرانه شدم و هنوزم ادامه دارهمن دارم دق میکنم و هیچکس منو نمیفهمهامشب انقد حالم ...

عزیزم خیلی برات مهمه واقعا؟یک بار محکم بگو یا بحثشو ببندیم یا من برای حفظ آرامشم فاصله میگیرم ازتون تموم شد رفت 

سالن داری شغل و درآمد داری می‌دونی چندنفر دلشون میخواد جای تو باشن؟؟ اونقدر تو به فکر خودکشی هستی گ ...

چه فایده؟؟همش شغلو درامده؟؟پول میتونه حال دلمو خوب کنه؟پول میتونه خوشیایی ک میتونستم بکنمو نکردمو برگردونه؟؟

ی داداش دارم ک مامانم حالا میخاد اونو بیچاره کنه دیقا رفتارایی ک بامن میکرد الان بااون میکنه ب خیال خودش خیلی داره کارخوبی میکنه ک با احساسات مادرانش مارو تحت تاثیر قرارمیده ک ما یکارکنیم ک فق اون خوشال شه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792